بی گمان می توان برای ایمان کارکردهای چندی در حوزه امور مادی و معنوی و نیز در دنیا و آخرت در آموزه های قرآنی یافت. در جامعه شناسی دین که از دین به عنوان یک پدیده اجتماعی بحث می شود ، تلاش بر این است تا کارکردهای دین ( ایمان ) در حوزه عمل اجتماعی انسان شناسایی و تحلیل و تبیین گردد. رویکردهای مختلف روان شناسی تحلیلی ، روان شناسی اجتماعی ، عقل گرایی و کارکردگرایی همه در صدد تبیین کارکردهای آن در حوزه مختلف هستند هر چند که سخن از مسایل عاطفی و عقلانیت به میان می آید. به این معنا که می کوشند تا در یابند که دین در زندگی مردمان چه نقشی را ایفا می کند. هدف این نیست تا بر درستی و نادرستی آن دسترسی یابند و به داوری در این حوزه بنشینند، بلکه تلاش جامعه شناسی دین درک پدیده و کارکردهای آن می باشد؛ زیرا در نظر ایشان هر چیزی در جامعه می بایست از عنصر مفید بودند برخوردار باشد و به عنوان نهادی اجتماعی نقشی را در زندگی انسان به عهده گیرد. این نقش است که به هر نهادی معنا و مفهوم می بخشد و وجودش را هنجاری و مثبت می سازد. اگر نهادی کارویژه مشخصی نداشته باشد و یا نقشی را در زندگی انسان ایفا نکند به عنوان ناهنجار تلقی می شود و عمل جراحی برای رهایی از آن ضروری تشخیص داده می شود. حتی اگر برای پدیده ای کارکردی یافت شود ولی این کارکرد هنجاری نباشد باز به عنوان یک آسیب اجتماعی تلقی و توصیه و پیشنهادهایی برای رهایی از آن بیان می شود. مارکس و انگلس بر این باور بودند که نقش اجتماعی دین نه تنها سازنده نیست بلکه به جهاتی آسیب زاست. از این رو به عنوان افیون توده ها شناسایی و خواستار برداشتن این غده سرطانی از جوامع انسانی شده اند. به هر حال درباره نقش و کارکرد ایمان در زندگی فردی و اجتماعی مباحث و رویکردهای مختلفی مطرح شده است. جامعه شناسان دین در پی کشف این کارکرد با رویکردهای مختلفی به این مساله به عنوان پدیده ای اجتماعی نگریسته اند. برخی سخن از کارکرد آن در حوزه روان شناسی به میان آورده و تاکید می کنند که دین و ایمان مهم ترین و اصلی ترین کارکرد خود را در حوزه عاطفه و آرامش انسان به جا می گذارد. برخی دیگر آن را عاملی مهم در همبستگی اجتماعی دانسته و از کارکرد دین در اتحاد جوامع سخن می گویند. رویکرد عقل گرایی در پی کشف کارکرد به حوزه معنابخشی سری می زند و می کوشد برای دین کارکردی در حوزه عقلانیت بیابد. آنان بر این باورند که کارکرد اصلی دین و ایمان معنابخشی به زندگی انسان است و انتظاری که می بایست از ایمان و دین داشت این است که به زندگی ما در این دنیا معنای درست و مفهومی هدفمند بخشد. مرگ را تفسیری درست کند و پوچ گرایی را از ساحت هستی و زندگی انسان بزداید. هر یک از رویکردهای جامعه شناسی دین تلاشی برای درک کارکردهای دین و ایمان است. از آن جایی که این تلاش های انسانی ناتوان از تصویر و ترسیمی درست و کامل از کارکرد و نقش ایمان حتی در حوزه اجتماعی و یا زندگی دنیایی مردم است ، در این نوشتار تلاش می شود تا با نگاهی به آیات و آموزه های وحیانی قرآن بینش و نگرش قرآن را نسبت به کارکردهای ایمان و دین در زندگی بشر به دست دهیم. تفسیر جامعه شناسی دین، نگرشی بیرون دینی از تفسیر ایمان و دین و جایگاه آن در زندگی است ولی تفسیر قرآنی تفسیر و تحلیل درون دینی است. تفاوت این دو دیدگاه در این است که تحلیل قرآنی مستند به کارکردهایی است که دین برای خود به طور مشخص معین کرده است که می تواند گاه مخالف انتظارات و کارکردهایی باشد که تفسیر برون دینی ارایه می دهد و گاه دیگر نیز افزون تر از کارکردهای تعیین شده جامعه شناسی دین باشد. از این رو می بایست نگرش درون دینی را بسیار جدی و مهم تلقی کرد ؛ زیرا دین خود مشخص می کند که چه انتظاراتی می بایست از دین و ایمان داشت و چه انتظاراتی را نداشته باشد. به سخن دیگر دین خود نه تنها محدوده انتظارات را مشخص می کند بلکه خود کارکردها و آثار ایمان را نیز تبیین می نماید. از این رو ما در این نوشتار تنها از زاویه درون دینی به مساله می پردازیم و بررسی آثار و کارکردهای دین از منظر برون دینی را به فرصت دیگر وامی گذاریم.